اصطلاحات رایج در حمل و نقل دریایی
حمل و نقل دریایی یک حوزه گسترده و پیچیده با اصطلاحات خاص خود است. درک این اصطلاحات برای هر کسی که در صنعت حمل و نقل فعالیت میکند، چه حرفهای با تجربه و چه تازهکار، ضروری است. این مقاله برخی از رایجترین اصطلاحات مورد استفاده در حمل و نقل دریایی را پوشش میدهد و یک راهنمای جامع برای کمک به شما در پیمایش در دنیای اصطلاحات حمل و نقل ارائه میدهد.
1. Abaft (عقب)
- تعریف: نقطهای فراتر از وسط طول کشتی، به سمت عقب نسبت به یک شیء یا نقطه مرجع.
- استفاده: “قایقهای نجات در عقب دکل اصلی قرار دارند.”
2. Abeam (در پهلو)
- تعریف: در پهلو، یک جهت نسبی در زاویه راست به خط مرکزی کشتی.
- استفاده: “فانوس دریایی در پهلوی موقعیت فعلی ما قرار دارد.”
3. Ballast (بالاست)
- تعریف: مواد سنگین قرار داده شده در قسمتهای پایین کشتی برای بهبود پایداری.
- استفاده: “کشتی برای اطمینان از یک سفر آرام بالاست گرفت.”
4. Bill of Lading (بارنامه)
- تعریف: یک سند قانونی که توسط حامل صادر میشود تا دریافت بار برای حمل و نقل را تأیید کند.
- استفاده: “بارنامه باید برای ادعای کالا ارائه شود.”
5. Bow (پیشانی)
- تعریف: قسمت جلویی کشتی.
- استفاده: “پیشانی کشتی از میان امواج عبور کرد.”
6. Bulk Carrier (کشتی فلهبر)
- تعریف: کشتی طراحی شده برای حمل بار فله بدون بستهبندی، مانند غلات، زغال سنگ، سنگ معدن و سیمان.
- استفاده: “کشتی فلهبر برای تخلیه بار سنگ آهن خود پهلو گرفت.”
7. Cabotage (کابوتاژ)
- تعریف: حمل و نقل کالا یا مسافر بین دو مکان در یک کشور توسط یک کشتی خارجی.
- استفاده: “قوانین کابوتاژ کشتیهای خارجی را از فعالیت بین بنادر داخلی محدود میکند.”
8. Charter Party (قرارداد چارتر)
- تعریف: قراردادی بین مالک کشتی و چارتر کننده برای استفاده از کشتی.
- استفاده: “قرارداد چارتر شرایط اجاره کشتی را مشخص کرد.”
9. Container Ship (کشتی کانتینری)
- تعریف: کشتی باری که تمام بار خود را در کانتینرهای بینالمللی حمل میکند.
- استفاده: “کشتی کانتینری با کالاهایی از سراسر جهان رسید.”
10. Deadweight Tonnage (DWT) (تناژ مرده)
- تعریف: وزن کل که یک کشتی میتواند حمل کند، شامل بار، سوخت، خدمه و تدارکات.
- استفاده: “کشتی دارای تناژ مرده 50,000 تن است.”
11. Draft (آبخور)
- تعریف: فاصله عمودی بین خط آب و پایین بدنه کشتی (کیل).
- استفاده: “آبخور کشتی تعیین میکند که چقدر عمیق در آب قرار میگیرد.”
12. Dry Dock (حوض خشک)
- تعریف: حوضی که میتواند از آب تخلیه شود تا اجازه بازرسی و تعمیر بدنه کشتی را بدهد.
- استفاده: “کشتی برای تعمیرات به حوض خشک برده شد.”
13. Freight Forwarder (حمل و نقل کننده)
- تعریف: یک نماینده که ترتیب حمل و نقل کالا را به نمایندگی از مالک بار میدهد.
- استفاده: “حمل و نقل کننده تمام لجستیک حمل و نقل را مدیریت کرد.”
14. Gross Tonnage (GT) (تناژ ناخالص)
- تعریف: اندازهگیری حجم داخلی کلی یک کشتی.
- استفاده: “کشتی کروز دارای تناژ ناخالص 100,000 GT است.”
15. Hatch (دریچه)
- تعریف: یک بازشو در عرشه کشتی که از طریق آن بار بارگیری و تخلیه میشود.
- استفاده: “خدمه دریچه را برای دسترسی به انبار بار باز کردند.”
16. Incoterms (اصطلاحات تجاری بینالمللی)
- تعریف: اصطلاحات تجاری بینالمللی منتشر شده توسط اتاق بازرگانی بینالمللی (ICC) که مسئولیتهای خریداران و فروشندگان در معاملات بینالمللی را تعریف میکند.
- استفاده: “قرارداد FOB (تحویل در کشتی) را به عنوان اصطلاح تجاری مشخص کرد.”
17. Keel (کیل)
- تعریف: پایه ساختاری مرکزی یک کشتی که از جلو تا عقب در پایین کشتی قرار دارد.
- استفاده: “کیل ستون فقرات کشتی است.”
18. Laden (بارگیری شده)
- تعریف: بارگیری شده با کالا.
- استفاده: “کشتی کاملاً با کالا بارگیری شده بود.”
19. Manifest (مانيفست)
- تعریف: یک لیست دقیق از بار، مسافران و خدمه کشتی.
- استفاده: “مانيفست توسط گمرک در هنگام ورود بررسی شد.”
20. Nautical Mile (مایل دریایی)
- تعریف: یک واحد اندازهگیری مورد استفاده در ناوبری دریایی، معادل 1.852 کیلومتر.
- استفاده: “کشتی 500 مایل دریایی سفر کرد.”
21. Port (چپ)
- تعریف: سمت چپ کشتی وقتی به جلو نگاه میکنید.
- استفاده: “قایقهای نجات در سمت چپ قرار دارند.”
22. Starboard (راست)
- تعریف: سمت راست کشتی وقتی به جلو نگاه میکنید.
- استفاده: “کاپیتان دستور چرخش به راست را داد.”
23. Stevedore (باربر)
- تعریف: شخص یا شرکتی که در بارگیری یا تخلیه بار از کشتیها مشغول است.
- استفاده: “باربران به سرعت برای تخلیه کانتینرها کار کردند.”
24. Tanker (تانکر)
- تعریف: کشتی طراحی شده برای حمل بار مایع، مانند نفت، مواد شیمیایی یا گاز طبیعی مایع.
- استفاده: “تانکر برای تخلیه بار نفت خام خود پهلو گرفت.”
25. TEU (واحد معادل بیست فوت)
- تعریف: یک واحد استاندارد مورد استفاده برای توصیف ظرفیت کشتیهای کانتینری و ترمینالها، بر اساس حجم یک کانتینر 20 فوتی.
- استفاده: “بندر 2 میلیون TEU در سال گذشته جابجا کرد.”
26. Trim (تراز)
- تعریف: توزیع وزن درون کشتی برای اطمینان از پایداری و عملکرد بهینه.
- استفاده: “خدمه تراز را برای تعادل کشتی تنظیم کردند.”
27. Waybill (بارنامه)
- تعریف: سندی که توسط حامل صادر میشود و جزئیات و دستورالعملهای مربوط به حمل و نقل یک محموله را ارائه میدهد.
- استفاده: “بارنامه باید همراه محموله باشد.”
28. Wharf (اسکله)
- تعریف: ساختاری در ساحل یک بندر که کشتیها میتوانند برای بارگیری و تخلیه بار یا مسافران پهلو بگیرند.
- استفاده: “کشتی در اسکله پهلو گرفت.”
درک این اصطلاحات برای ارتباط و عملکرد کارآمد در صنعت دریایی ضروری است. چه در حمل و نقل، لجستیک یا صرفاً علاقهمند به فعالیتهای دریایی باشید، این واژهنامه پایهای محکم برای پیمایش در دنیای پیچیده حمل و نقل دریایی فراهم میکند.
اگر سوال خاصی دارید یا به جزئیات بیشتری نیاز دارید، کارشناسان لجستیک ایران پاسخگوی شما هستند!